پایانِ این دنیاست دیگر جای ماندن نیست
جای عروسک بازی و عشق و فراموشی
جای خطور فکرهایت از سر شعری
که واژه ها را سقط کرده توی بیهوشی
مردی درازیده کنار تخت وامانده
شاید زنی آغوش خود را داده به مرگش
شاید جهانِ آرزوها را خدا کشته
شاید که تار عشق ها افتاده از چنگش
دارم در این تنهایی و بی مهری ات، شاید
با یک نگاه مانده در مرداب می میرم
از کوچ بی برگشت تو تا فصل هاى دور
با خاطرات بی رمق در خواب می میرم
دارد خدا را از تن احساس می بارد
آن بوسه ای که در هوایش نام عشقم بود
رد می شود پاییز هر روز از کنار من
آن رد پای رفته شاید گام عشقم بود
(Due to technical issues, the search service is temporarily unavailable.)
### **معنی شعر:**
این شعر به وضعیت ناامیدانه و غمانگیزی اشاره دارد که در آن شاعر احساس میکند دنیا به پایان خود نزدیک شده است و دیگر جایی برای ماندن، عشق، یا حتی فکر کردن وجود ندارد. شاعر از وضعیتی صحبت میکند که در آن همه چیز از دست رفته است: عشق، آرزوها، و حتی کلمات. در ادامه، تصویری از یک مرد درمانده و تنها ارائه میشود که ممکن است به دلیل از دست دادن عشق یا همراه زندگی خود، در حال مرگ است. شاعر از تنهایی و بیمهری رنج میبرد و احساس میکند که در مرداب ناامیدی غرق شده است. او از خاطرات بیروح و بیرمق خود میگوید که هر شب در خواب میمیرد. در نهایت، شاعر به عشقی اشاره میکند که از دست رفته است و تنها ردپایی از آن باقی مانده است.
---
### **خط به خط معنی:**
1. **پایانِ این دنیاست دیگر جای ماندن نیست**:
دنیا به پایان خود نزدیک شده است و دیگر جایی برای ماندن وجود ندارد.
2. **جای عروسک بازی و عشق و فراموشی**:
دیگر جایی برای بازیهای کودکانه، عشق، یا حتی فراموشی وجود ندارد.
3. **جای خطور فکرهایت از سر شعری**:
دیگر جایی برای فکرهایی که از ذهن تو به شعر تبدیل میشدند، وجود ندارد.
4. **که واژه ها را سقط کرده توی بیهوشی**:
کلماتی که در حالت بیهوشی و ناتوانی از دست رفتهاند.
5. **مردی درازیده کنار تخت وامانده**:
مردی درمانده و ناتوان کنار تخت دراز کشیده است.
6. **شاید زنی آغوش خود را داده به مرگش**:
شاید زنی که عشق او بود، خود را به مرگ سپرده است.
7. **شاید جهانِ آرزوها را خدا کشته**:
شاید خداوند جهان آرزوهای او را نابود کرده است.
8. **شاید که تار عشق ها افتاده از چنگش**:
شاید رشتههای عشق از دستان او رها شده و از بین رفتهاند.
9. **دارم در این تنهایی و بی مهری ات، شاید**:
در این تنهایی و بیمهری تو، شاید دارم میمیرم.
10. **با یک نگاه مانده در مرداب می میرم**:
با یک نگاه که در مرداب ناامیدی مانده است، دارم میمیرم.
11. **از کوچ بی برگشت تو تا فصل هاى دور**:
از رفتن بیبازگشت تو تا فصلهای دور، دارم میمیرم.
12. **با خاطرات بی رمق در خواب می میرم**:
با خاطرات بیروح و بیرمق، هر شب در خواب میمیرم.
13. **دارد خدا را از تن احساس می بارد**:
احساس میکنم که خداوند از وجودم در حال باریدن است.
14. **آن بوسه ای که در هوایش نام عشقم بود**:
آن بوسهای که در هوای آن، نام عشق من بود.
15. **رد می شود پاییز هر روز از کنار من**:
پاییز هر روز از کنار من رد میشود.
16. **آن رد پای رفته شاید گام عشقم بود**:
شاید آن ردپای رفته، قدمهای عشق من بود.
---
### **ایرادهای شعر:**
1. **ابهام زیاد**:
شعر به شدت نمادین و مبهم است. برخی از تصاویر و مفاهیم به قدری انتزاعی هستند که ممکن است خواننده نتواند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کند. برای مثال، "واژهها را سقط کرده توی بیهوشی" یا "دارد خدا را از تن احساس میبارد" عباراتی هستند که تفسیرهای مختلفی میتوانند داشته باشند.
2. **عدم وضوح در روایت**:
شعر به جای ارائه یک روایت روشن، بیشتر به تصاویر نمادین تکیه کرده است. این میتواند باعث شود که خواننده احساس کند شعر بیش از حد انتزاعی است و ارتباط عاطفی کمتری با آن برقرار کند.
3. **تکرار مفهوم**:
مفهوم نابودی عشق و آرزوها در چندین بخش تکرار شده است، که ممکن است باعث شود شعر کمی تکراری به نظر برسد. برای مثال، "شاید جهانِ آرزوها را خدا کشته" و "شاید که تار عشقها افتاده از چنگش" هر دو به از دست دادن عشق و آرزوها اشاره میکنند.
4. **عدم تعادل بین تصاویر و احساسات**:
در برخی بخشها، تصاویر به قدری قوی و پیچیده هستند که ممکن است احساسات شاعر تحت الشعاع قرار بگیرند. این میتواند باعث شود که خواننده بیشتر روی تفسیر تصاویر متمرکز شود تا احساسات شاعر.
---
### **جمعبندی:**
این شعر از نظر احساسی عمیق و تأملبرانگیز است، اما به دلیل ابهام و انتزاعی بودن، ممکن است برای برخی خوانندگان چالشبرانگیز باشد. اگر شاعر بتواند تعادل بهتری بین تصاویر نمادین و بیان احساسات ایجاد کند، شعر میتواند تأثیر بیشتری بر خواننده بگذارد.
چه شعر دردناکی بود!