عنوان مجموعه اشعار : 3
شاعر : آرزو حاجی خانی


عنوان شعر اول : 1
امشب از آن شب‌هاست که تنها شدم، رفتی
با چشم‌های غم‌زده‌، اغوا شدم، رفتی

نم می‌زنم از بغضها، مازندرانت را
طوفان زده بر چشم من، دریا شدم، رفتی

راه نگاهت را دلم گم کرده از باران
حال و هوای عشق را صحرا شدم، رفتی

از سال‌های بودنت، از بوی پیراهن
از بوسه‌ها که آخرش رسوا شدم، رفتی

دست من از آن روز که دیدم تو را، گرم است
چون روزهای کودکی، هم‌پا شدم، رفتی

یک شب، کنار هم به شعری مشترک بودیم
حس دلت را ریختی، معنا شدم، رفتی

در دل فقط یک آرزو کردم که برگردیم
مثل شبی که عشق را زیبا شدم، رفتی...


آرزو حاجی خانی


عنوان شعر دوم : 2
به تار و پود وجودم، حریر عشق ِ گسسته است
چقدر قلب من امشب از این گلایه شکسته است

دوباره فصل جنون زد به باغ‌های بهارم
فضای از تو سرودن چه شاعرانه و مست است

هوای گریه نداری؟ پلنگ‌زادۀ وحشی!
ببین که حضرت ماهت از آسمان تو خسته است

چرا بهانه نباشی برای خلق من از عشق
نجیب‌زادۀ باران! نگو که دست تو بسته است...

چه کارها که نکردی عوض کنی قَدَرت را
منم دلم به هوایت، به پای تو که نشسته است


آرزو حاجی خانی

عنوان شعر سوم : 3
باید که جدا می‌شدم از اول راهت
با بوسه و با گریه و با ناله و آهت

تا مهر تو از اول پاییز رسید و
تا ریختم از حادثۀ طرز نگاهت..‌.

در عشق نفس‌گیر تو تعبیر خوشی نیست
دیدی که عزیزی نرسید از ته چاهت

تقصیر تو این رفتن و این دل‌شکنی نیست
جز این که دلم را ببَری چیست گناهت؟

خورشید نبودی که بتابی به دل تنگ
خورشید نبودی که ببینی غم ماهت


آرزو حاجی خانی
نقد این شعر از : رحمت‌اله رسولی‌مقدم
درود و مهر!
غزل‌های شما تقریبا در یک سطح هستند. غزل اول را انتخاب کردم که نکاتی را بدین بهانه برایتان متذکر شوم. افعال از مصدر «رفتن» بسیار در غزل فارسی مورد دست‌ورزی قرار گرفته‌اند و غزل‌ها با سلایق و راه‌های مختلف به ردیف «رفتن» رسیده‌اند. به قول حسین منزوی: همیشه رفتن و رفتن از آمدن چه خبر؟
اگر ما دوباره می‌خواهیم به سمت رفتن در ردیف برویم، باید از مسیرهای تازه و با روش‌های تازه و ایده‌های خلاقانه‌تری از مدل‌های ماندگارش در شعر فارسی، بدان سو برویم، یا بهتر است برویم به سمت و سویی دیگر.
علاوه بر این در آغاز غزل، از یک آغاز بسیار آشنا در ترانه‌ای مشهور استفاده شده است:
امشب از اون شباست که من....
با این حال، فرایند رسیدن سراینده از آغاز مصرع اول، تا رسیدن به «رفتن» را بررسی می‌کنیم و می‌بینیم که شاعر خواسته بگوید: «رفتی و تنها شدم» اما جای «رفتی» و «تنها شدم» در مصرع عوض شده و تنها شدن قبل از رفتن معشوق اتفاق افتاده است. این از آفات وزن و قافیه است اگر در اجرای آن خود را به سخت‌گیری کافی وانداریم. ردیف «رفتی» باعث این جابه‌جایی وقایع در متن شده است.
در مصرع دوم، سراینده و گوینده‌ی متن، اغوا می‌شود ولی معشوق است که دارد می‌رود. فعل و انفعالات همدیگر را پوشش نمی‌دهند. اغوا شدن باید مربوط به کسی باشد که دارد فعل رفتن را انجام می‌دهد.
در بیت دوم «نمناکی از بغض» می‌تواند ایده‌ی لطیفی باشد ولی تبدیل این نمناکی و اندوه آرام، به توفندگی و گریه، بدون این که بگوییم این فرایند چگونه شکل می‌گیرد، صحیح نیست. اگر بخواهیم بگوییم که رفتن، سبب این تبدل شده است، می‌بینیم که زمان فعل‌ در گروه‌های فعلی «رفتی» و «دریا شدم» در مصرع دوم، ماضی ساده است اما زمان گروه فعلی «نم می‌زنم» در مصراع اول، مضارع اخباری است یعنی «رفتن» تو مقدم بوده بر «نم زدن» من. این در حالی است که بعد از رفتن «تو» است که من «می‌گریم» [= نم می زنم]. قبل و بعد از ماوقع باید زمانشان متوالی باشد. اما در این جا ابتدا مضارع اخباری آمده و سپس ماضی ساده؛ در واقع، وارونگی وقایع رخ داده است.
در بیت سوم، صحراشدن برای رفتن او یک ایده‌ی خوب است، به‌خصوص این که با بارش ابر گریه، راه صحرا هم گلی شده و راه رفتن معشوق را گم کرده‌ایم. نکته این است که سراینده می‌گوید راه نگاهت را گم کرده‌ام و برداشت من به‌جز معنای معمولی نگاه، راه نگاه‌داشتن/نگه‌داشتن معشوق است که گم شده است و به زبان ساده‌اش می‌شود: نمی‌دانم راه نگه‌داشتنت چیست؟...
بوی پیراهن در بیت بعدی هم از مضامین کلیشه‌ای است.

در بیت بعدی، گرمی دست من از تو، یله رها شده و مشخص نیست می‌خواهد تهش به چه چیزی برسد. منظورم این است که گرمی دست من از تو، چه کمکی به پیش‌برد روایت می‌کند؟ یا هم‌پایی و تشبیه آن به روزهای کودکی چه آورده‌ای برای عشق در این متن دارد؟
سراینده در بیت بعدی، از معناشدن شعر حرف می‌زند. اگر من جای سراینده بودم، معناشدن را به عاشق و معناگریزی را به رفتار معشوق تشبیه می‌کردم که رفتن معشوق به معناگریزی نزدیک باشد. شعر در این زیرکی‌ها اتفاق می‌افتد وگرنه معناشدن شعر که به تنهایی اتفاق محسوب نمی‌شود. می‌خواهم بگویم وقتی بستر یک اتفاق را فراهم می‌کنید، حیف است که آن اتفاق را رقم نزنید.
امیدوارم مسیرتان هموار باشد و همواره

منتقد : رحمت‌اله رسولی‌مقدم