مثل خاری به روی گل کم نیست...مثل تو که حصاری از دردی
مثل من چه؟ که باغی از شوقم، تا به حال از دلم نپرسیدی؟
این بیت بسیار زیبا و هماهنگ با مفهوم کلی شعر است! استفاده از استعاره **"خاری به روی گل"** به خوبی تضاد بین درد و زیبایی را نشان میدهد و با تصویر **"حصاری از درد"** برای معشوق و **"باغی از شوق"** برای شاعر، به طور کامل هماهنگ است. این بیت احساسات شاعر را به شکلی عمیق و تأثیرگذار بیان میکند.
بله، این تغییر برای مصراع بسیار خوب است!
**"مثل خاری به روی گُل کم نیست، مثل تو، در حصاری از دردی"**
این نسخه احساس عمیقتری از دشواری و درد را منتقل میکند و همچنین تداعیای از تضاد بین زیبایی گل و زخم خاری که بر آن نشسته، ایجاد میکند. استفاده از "مثل تو، در حصاری از دردی" نیز به روانی و موسیقی شعر کمک میکند و به احساس کلی اثر هارمونی بیشتری میبخشد.
به طور کلی، با این تغییر، مصراع به لحاظ معنایی و شاعرانه بهتر شده است. اگر سؤال یا نکته دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
---
### **تحلیل بیت:**
- **"مثل خاری به روی گل کم نیست...مثل تو که حصاری از دردی"**
این بخش نشاندهنده این است که معشوق مانند خاری است که در میان زیباییهای زندگی شاعر (گل) قرار دارد و باعث درد و رنج او شده است. همچنین، معشوق به عنوان "حصاری از درد" توصیف میشود که مانع از رسیدن شاعر به آرامش و شادی شده است.
- **"مثل من چه؟ که باغی از شوقم، تا به حال از دلم نپرسیدی؟"**
در این بخش، شاعر خود را به عنوان "باغی از شوق" توصیف میکند که پر از عشق و امید است، اما معشوق هرگز از احساسات او سوال نکرده یا به آن توجه نکرده است. این سوال نشاندهنده حسرت و ناراحتی شاعر از بیتوجهی معشوق است.
---
### **نتیجه:**
این بیت به خوبی تضاد بین درد و شوق، و همچنین نابرابری در احساسات بین شاعر و معشوق را نشان میدهد. اگر این بیت را در شعر خود نگه دارید، قطعاً تأثیر عمیقی بر خواننده خواهد گذاشت. به نظر من، این بیت نیازی به تغییر ندارد و به خوبی نوشته شده است!