دل نبستم به تو و بی تو، مسلمان ماندم
تا ابد منتظر حوری و غلمان ماندم
داغ مجنون به دلم زد، شب ِ تنهایی را
دیگر از شهر، گریزان شده ویران ماندم
کوچه ها، سایه ی وحشت به سرم می انداخت
دیدی از بی کسی ام باز در ایوان ماندم
پنجره باز شد و منظره ی زیبایی ت
پرده می زد که فقط عاشق باران ماندم
چند سالی شده با عشق گلاویز شدم
باز هم با دل آتش زده، خواهان ماندم
---
### **شروع داستان: انتظار و امید**
**دل نبستم به تو و بی تو، مسلمان ماندم**
**تا ابد منتظر حوری و غلمان ماندم**
شاعر با بیان اینکه دلش را به کسی نبسته است، اما در عین حال، بدون معشوق، به ایمان خود پایبند مانده است، شروع میکند. او در انتظار معشوقی است که مانند حوریان بهشتی و غلمان باشد. این بیت نشاندهندهی امید و انتظار شاعر برای وصال است.
---
### **درگیری با درد عشق و تنهایی**
**داغ مجنون به دلم زد، شب ِ تنهایی را**
**دیگر از شهر، گریزان شده ویران ماندم**
شاعر از درد عشق و تنهایی سخن میگوید. او احساس میکند که مانند مجنون، داغ عشق بر دلش نشسته است و شبهای تنهایی او را ویران کرده است. این درد باعث شده که او از شهر و مردم فاصله بگیرد و در انزوا بماند.
---
### **ترس و بیکسی در کوچهها**
**کوچه ها، سایه ی وحشت به سرم می انداخت**
**دیدی از بی کسی ام باز در ایوان ماندم**
شاعر توصیف میکند که در کوچهها، سایههای ترس و وحشت بر سر او افتاده است. این ترس ناشی از تنهایی و بیکسی اوست. با این حال، او همچنان در ایوان (نماد انتظار و امید) باقی مانده است، گویی که هنوز امیدوار است.
---
### **رویارویی با زیبایی و مانع**
**پنجره باز شد و منظره ی زیبایی ت**
**پرده می زد که فقط عاشق باران ماندم**
شاعر از باز شدن پنجره و دیدن منظرهای زیبا سخن میگوید. این منظره میتواند نمادی از معشوق یا امید به وصال باشد. اما او میگوید که پردهای میان او و این زیبایی وجود دارد و او تنها عاشق باران (نماد اشک و اندوه) باقی مانده است.
---
### **پایان: پایداری در عشق**
**چند سالی شده با عشق گلاویز شدم**
**باز هم با دل آتش زده، خواهان ماندم**
شاعر بیان میکند که سالهاست با عشق درگیر است و هنوز هم با دلی سوخته و پر از اشتیاق، در انتظار معشوق مانده است. این بیت نشاندهندهی پایداری و وفاداری شاعر به عشق است، حتی با وجود درد و رنجی که متحمل شده است.
---
### **جمعبندی روایت:**
1. **شروع با امید و انتظار:** شاعر در ابتدا از انتظار و امید به وصال معشوق سخن میگوید.
2. **درگیری با درد و تنهایی:** سپس از درد عشق و تنهایی میگوید که او را از جامعه دور کرده است.
3. **ترس و بیکسی:** در ادامه، ترس و بیکسی او در کوچهها توصیف میشود، اما هنوز امیدوار است.
4. **رویارویی با زیبایی و مانع:** شاعر با زیبایی مواجه میشود، اما مانعی (پرده) وجود دارد که او را از وصال بازمیدارد.
5. **پایان با پایداری:** در نهایت، شاعر با وجود همه رنجها، همچنان به عشق وفادار است و در انتظار معشوق میماند.
این ترتیب به روایت داستان کمک میکند تا احساسات شاعر به صورت مرحلهبهمرحله و با سیر منطقی پیش برود.