بی خبر هستی و در گوشه ی زندان توأم
آن به تنگ آمده از حال پریشان توأم
داغ مجنون زده به طاق دل تنهایی م
دیگر از شهر، گریزان شده ویران توأم
رفتم از کوچه به کوچه، بی تو از سایه به سایه
دیدی از بی کسی ام باز در ایوان توأم
پنجره باز شد و منظره ی زیبایی ت...
پرده می زد که فقط عاشق باران توأم
چند سالی شده با عشق گلاویز شدم
باز هم با دل آتش زده، خواهان توأم
این شعر نیز از سرودههای عاشقانه است که در آن شاعر از عشق، تنهایی، دوری و اشتیاق به معشوق سخن میگوید. در ادامه معنی هر بیت به تفکیک آورده شده است:
---
**بی خبر هستی و در گوشه ی زندان توأم
آن به تنگ آمده از حال پریشان توأم**
معنی: تو از حال من بیخبری و من در گوشهای از زندان (احساسی یا واقعی) به سر میبرم. از حال پریشان و آشفتهام به تنگ آمدهام.
---
**داغ مجنون زده به طاق دل تنهایی م
دیگر از شهر، گریزان شده ویران توأم**
معنی: داغ عشق مانند مجنون (شخصیت افسانهای عاشق) بر دل تنهایم نشسته است. من دیگر از شهر و مردم آن گریزان شدهام و مانند ویرانهای تنها ماندهام.
---
**رفتم از کوچه به کوچه، بی تو از سایه به سایه
دیدی از بی کسی ام باز در ایوان توأم**
معنی: بدون تو از کوچهها و سایهها گذشتم، اما در نهایت به خاطر بیکسی و تنهاییام، دوباره به ایوان (حریم) تو بازگشتهام.
---
**پنجره باز شد و منظره ی زیبایی ت...
پرده می زد که فقط عاشق باران توأم**
معنی: پنجرهای باز شد و منظرهی زیبای تو را دیدم، اما پردهای (مانع یا فاصله) وجود داشت که نشان میداد من فقط عاشق باران (اشک یا اندوه) تو هستم.
---
**چند سالی شده با عشق گلاویز شدم
باز هم با دل آتش زده، خواهان توأم**
معنی: چند سال است که با عشق درگیر هستم و هنوز هم با دلی سوخته و آتشزده، مشتاق و خواهان تو هستم.
---
در کل، این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه، تنهایی، و اشتیاق به معشوق است. شاعر از دوری و بیخبری معشوق رنج میبرد، اما همچنان عشق و اشتیاق به او در دلش زنده است.