به هر قدم که رسیدم، قرارهای گسسته ست
دعا اگر بکنی هم که آرزوی شکسته ست
اگر چه باد پریشان، به شعله های گریزی
درون هر رگ وحشیت، چه خشم ها که نشسته ست
هوای گریه نداری، پلنگ زاده ی سرکش؟!
ببین که حضرت ماه ات، به چشم های تو خسته ست
دوباره فصل جنون زد به باغ های بهارت
فضای از تو سرودن چه شاعرانه و مست ست
چرا بهانه نباشی برای خلوت نمناک
نجیب زاده ی باران! نگو که دست تو بسته ست...
چه کارها که نکردی، عوض کنی، قَدَرم را
که پیر عشق و مرادت، هنوز باده پرست ست
این شعر از سرودههای شاعر معاصر **آرزو حاجی خانی است ** است و به سبک شعر نو سروده شده است. در این شعر، شاعر از مفاهیمی مانند عشق، آرزو، سرگشتگی، و تنهایی سخن میگوید. هر بیت به نوعی بیانگر حالات درونی و احساسات شاعر است. در ادامه به معنی و تفسیر هر بیت میپردازیم:
---
**به هر قدم که رسیدم، قرارهای گسسته ست**
**دعا اگر بکنی هم که آرزوی شکسته ست**
شاعر بیان میکند که در هر مرحله از زندگی، آرامش و ثبات از او دور شده است. حتی اگر دعا کند، آرزوهایش برآورده نمیشوند و شکسته میمانند. این بیت نشاندهندهی ناامیدی و سرگشتگی است.
---
**اگر چه باد پریشان، به شعله های گریزی**
**درون هر رگ وحشیت، چه خشم ها که نشسته ست**
شاعر به طبیعت و درون خود اشاره میکند. باد پریشان و شعلههای گریزان نماد آشفتگی و بیقراری هستند. درون شاعر نیز پر از خشم و هیجانهای فروخفته است که آرام نمیگیرد.
---
**هوای گریه نداری، پلنگ زاده ی سرکش؟!**
**چقدر حضرت ماه ات، به چشم های تو خسته ست**
شاعر خطاب به خود یا کسی دیگر میگوید: آیا وقت گریه کردن نیست؟ "پلنگ زاده ی سرکش" نماد فردی است که سرکش و آزاده است. ماه، که نماد زیبایی و آرامش است، از نگاههای خستهی او خسته شده است. این بیت نشاندهندهی غم و خستگی درونی است.
---
**دوباره فصل جنون زد به باغ های بهارت**
**فضای از تو سرودن چه شاعرانه و مست ست**
شاعر میگوید دوباره فصل دیوانگی و شور به باغهای وجودش بازگشته است. فضای شعر و سرودن دربارهی "تو" (معشوق یا مفهومی انتزاعی) شاعرانه و مستکننده است. این بیت بیانگر شور و حال شاعرانه و عشق است.
---
**چرا بهانه نباشی برای خلوت نمناک**
**نجیب زاده ی باران! نگو که دست تو بسته ست...**
شاعر از "تو" میخواهد که بهانهای برای خلوت و تنهایی او باشد. "نجیبزادهی باران" احتمالاً اشاره به معشوق یا مفهومی زیبا و پاک دارد. شاعر از او میخواهد که نگوید دستش بسته است و نمیتواند کاری کند.
---
**چه کارها که نکردی، عوض کنی، قَدَرم را**
**که پیر عشق و مرادت، هنوز باده پرست ست**
شاعر میگوید که برای تغییر سرنوشت و جایگاه خود چه کارها که نکرده است، اما هنوز "پیر عشق و مرادت" (شاید اشاره به عشق یا سرنوشت) به مینوشی و مستی ادامه میدهد. این بیت نشاندهندهی تلاشهای بیثمر و تسلیم شدن در برابر عشق یا تقدیر است.
---
**در کل، این شعر بیانگر حالات درونی شاعر است: ناامیدی، سرگشتگی، عشق، و تلاشهای بیثمر.**
در این شعر از نمادهای طبیعت (باد، ماه، باران) و مفاهیم انتزاعی (عشق، آرزو، سرنوشت) استفاده کرده است تا احساسات عمیق خود را بیان کند.