نقد، حمیدرضا شکار سری


از ایده تا پرداخت ایده



عنوان مجموعه اشعار : بی بازگرد، آرزو حاجی خانی
شاعر : آرزو حاجی خانی


عنوان شعر اول : ۱
یک دره و طغیانی یک رود
موسیقی پیچیده در آفرود

این جا هوای پلک‌ها، ابری
آن جا هوای بوسه، مه‌آلود...

این جا دلم از غصه‌ها، پرسوز
آن جا اگرچه عشق‌باران بود

با آن همه خوبیِ دنیایت
سیرش شدم از آرزوها زود

از هرچه گقتم باز هم رفتی
آن لحظه که،... آن لحظۀ بدرود

آرزو حاجی خانی
خرداد۱۴۰۳

عنوان شعر دوم : ۲
باز کم مانده تو را بیخود و مدهوش کنم
طبق عادت برسم، گُل بدهی، بوش کنم
اولش طعم سلامم به تو، عطرآگین بود
عشق را من بلدم مثل تو مخدوش کنم؟

پای عاشق شدنم، هر که نمانده ست، بگو
پای عاشق شدنت، باده بده، نوش کنم

در هوای غم دلبستگی‌ات، تا دم صبح
با دل شمع بسوزم، به تو خاموش کنم

یک‌شبه خلقت جانانه به هم می‌ریزد
من اگر حرف دلم را که فقط گوش کنم

بعد از این در دل آتشکده‌ات، داغم کن
ترست این نیست، تو را باز فراموش کنم؟

باز رفتیم و تو هم جرأت ابراز نداری، هر بار
باز گفتی که چه با این دلِ پرجوش کنم


آرزو حاجی خانی
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳





عنوان شعر سوم : ۳
حس من و نگاه تو،... از روز تخته‌نرد
حالا همان رسیده به دیوانگی، نبرد

در تو هوای شرجی فصل شمال بود
در من هوای خستۀ پاییزهای درد

از من به تو رسیده و از مهربانی‌ام...
از تو ولی رسیده به من اشک‌های سرد

یادت نرفته قلب تو آغاز عشق شد
یادم نرفته با دل من هر چه کرد، کرد

حالا چقدر مانده که پایان/ بگیردم،
با گرمی اش اگر برسد دست‌های مرد


آرزو حاجی خانی
23 بهمن 1402
نقد این شعر از : حمیدرضا شکارسری
منتقد باید با همان معاییر و ملاک‌ها که راجع به زبان شاعرانه و لزوم نزدیکی آن به دکلاماسیون طبیعی کلام در شعر نو سخن می‌گوید، به سراغ زبان غزل امروز برود. به عبارت دیگر وجود قید و بندهای وزن و قافیه، مطلقا دلیل منطقی و موجهی برای سستی و عدم انسجام زبان در قوالب سنتی به حساب نمی‌آید. شعر در هر حالی باید عالی‌ترین شکل‌ها و فرم‌های زبانی را در خدمت محتواهای شاعرانه قرار دهد و از درهم‌جوشی فرم و محتوا به نظامی منسجم و یک‌دست برسد.

ایده‌های شاعرانه و هر از گاه، مضامین شاعرانۀ غزل‌های «آرزو حاجی‌خانی» نسبتا خوب و تازه‌اند اما پرداخت این محتواها در ساختی موزون و مقفا به خوبی صورت نگرفته است. زبان این غزل‌ها گاه به طبیعت سخن نزدیک و گاه دور می‌شوند، آن‌قدر دور که به اشتباهات آشکار بیانی می‌رسند:
با آن همه خوبیِ دنیایت
سیرش شدم از آرزوها زود
حال آن که بیت بعد بیت خوبی از آب درآمده است:
از هرچه گفتم باز هم رفتی
آن لحظه که،... آن لحظۀ بدرود
به اشکالات واضح بیانی در این ابیات هم می‌توان اشاره نمود:
در هوای غم دلبستگی‌ات، تا دم صبح
با دل شمع بسوزم، به تو خاموش کنم

«به تو خاموش کنم» یعنی چه؟

یک‌شبه خلقت جانانه به هم می‌ریزد
من اگر حرف دلم را که فقط گوش کنم

«که» کاملا زائد است و فقط برای پر کردن وزن آمده: اگر من فقط حرف دلم را گوش کنم»

حضور کلمات بعضا هم‌معنی و مترادف در کنار یکدیگر از بارزترین نشانه‌های اشباع وزن به هر طریق است. «بیخود و مدهوش» این حالت را دارند.
راجع به ارتباط تنگاتنگ دو مصراع هر بیت در شعر سنتی هم باید اشاره کرد که خصوصا در شعر دوم کمتر به آن توجه شده است.
اولش طعم سلامم به تو، عطرآگین بود
عشق را من بلدم مثل تو مخدوش کنم؟
به نظر می‌رسد شاعر هنوز در مرحله تجربه‌اندوزی است و هنوز راه دارد تا به زبان و بیانی پخته در ساختاری موزون برسد تا ایده‌های تصویری‌اش قربانی ضعف پرداخت نشود.

منتقد : حمیدرضا شکارسری
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد